صفحه محصول - پاورپوینت درس هفدهم فارسی پایه هفتم ما می توانیم

پاورپوینت درس هفدهم فارسی پایه هفتم ما می توانیم (pptx) 22 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 22 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

درس هفدهم فارسی پایه هفتم ما می توانیم درس در یک نگاه: (دونا) معلم مدرسه ی کوچکی بود و دو سال تا بازنشستگی فرصت داشت. من هم به عنوان بازرس در کلاس ها شرکت می کردم و سعی داشتم در امر آموزش تسهیلاتی را فراهم آورم. آن روز به کلاس (دونا) رفتم و روی نیمکت ته کلاس نشستم. شاگردان، سخت مشغول پر کردن اوراقی بودند. به شاگرد کنار دستم نگاه کردم و دیدم ورقه اش را با جملاتی که همه با (نمی توانم) شروع شده اند، پر کرده است. من نمی توانم درست به توپ فوتبال ضربه بزنم. من نمی توانم عددهای بیشتر از سه رقم را تقسیم کنم. من نمی توانم کاری کنم که مرا دوست داشته باشند. او نصف ورقه را پر کرده بود و هنوز هم با اراده و سماجت عجیبی به این کار ادامه می داد. از جا بلند شدم و روی کاغذهای همه شاگردان نگاهی انداختم. همه ی کاغذها پر از (نمی توانم) ها بود . به شدت کنجکاو شده بودم. تصمیم گرفتم نگاهی به ورقه ی معلم بیندازم. دیدم که او هم به شدت مشغول نوشتن (نمی توانم) است. من نمی توانم مادر(جان) را وادار کنم به جلسه معلم ها بیاید. من نمی توانم آلن را وادار کنم به جای مشت از حرف استفاده کند. نمی دانستم چرا این شاگردها و معلمشان به جای استفاده از جملات مثبت به جملات منفی روی آورده بودند سعی کردم آرام بنشینم و ببینم عاقبت کار به کجا می کشد. شاگردان ده دقیقه ی دیگر هم نوشتند. خیلی ها یک صفحه را پر کرده بودند و می خواستند سراغ صفحه ی جدیدی بروند. معلم گفت: همان یک صفحه کافی است. صفحه ی دیگر را شروع نکنید. بعد از بچه ها خواست که کاغذهایشان را تا کنند و یکی یکی نزد او بروند. روی میز معلم یک جعبه ی خالی کفش بود. بچه ها کاغذهایشان راداخل جعبه انداختند. وقتی همه ی کاغذها جمع شدند، (دونا) در جعبه را بست آن را زیر بغلش زد و همراه با شاگردانش از کلاس بیرون رفت . من پشت سر آنها راه افتادم وسط راه، (دونا) رفت و با یک بیل برگشت. بعد راه افتاد و بچه ها هم پشت سرش راه افتادند. بالاخره به انتهای زمین بازی که رسیدند،ایستادند. بعد زمین را کندند. آنها می خواستند (نمی توانم) های خود را دفن کنند! کندن زمین ده دقیقه ای طول کشید؛ چون همه ی بچه های کلاس دوست داشتند در این کار شرکت کنند وقتی که مقداری زمین را کندند، جعبه (نمی توانم) ها را در آنجا گذاشتند و به سرعت روی آن خاک ریختند. سی و یک شاگرد دور گودال ایستاده بودند. هر کدام از آنها حداقل یک ورقه ی پر از (نمی توانم ) در آن گودال دفن کرده بود. معلمشان هم همین طور! در این موقع (دونا) گفت: بچه ها، دست های همدیگر را بگیرید و سرتان را خم کنید. شاگردها بلافاصله حلقه ای تشکیل دادند و اطاعت کردند بعد هم با سرهای خم منتظر ماندند و (دونا)سخنرانی کرد: دست کم پیروی / هم خانواده مطیع طاعات هم خانواده انتظار اسم غیرساده مشتق-مرکب /سخن +ران +ی دوستان، ما امروز جمع شده ایم تا یاد و خاطره ی(نمی توانم) را گرامی بداریم. او در این دنیای خاکی با ما زندگی می کرد و در زندگی همه ی ما حضور داشت. متاسفانه هر جا که می رفتیم نام او را می شنیدیم؛ در مدرسه، در انجمن شهر، در ادارات و حتی در میان بزرگان اینک ما (نمی توانم) را در جایگاه ابدی اش به خاک سپرده ایم البته یاد اودر وجود خواهر و برادرهایش یعنی (می توانم)، (خواهم توانست) و (همین حالا شروع خواهم کرد) باقی خواهند ماند . مترادف هم خانواده حضار ، حاضر همیشگی فعل مستقبل فعل مستقبل فعل مستقبل خداوند (نمی توانم)را قرین رحمت خود کند و به همه ی آنهایی که حضور دارند قدرت عنایت فرماید که بی حضور او به سوی آینده ی بهتر حرکت کنند . آمین! هنگامی که به این سخنرانی گوش می کردم فهمیدم که این شاگردان هرگز چنین روزی را فراموش نخواهند کرد. این حرکت شکوهمند نمادین چیزی بود که برای همه ی عمر به یاد آنها می ماند و در ذهن آنها نقش می بست. همنشین لطف و بخشش بخشش الهی برآورده شود (جمله دعایی) اسم ساده (شاگرد+ان)نشانه جمع در ساختمان کلمه بی اثر است . اسم غیرساده (مشتق)شکوه +مند اسم غیرساده مشتق (نماد+ین) کنایه از فراموش نکردن هنوز کار معلم تمام نشده بود. در پایان مراسم معلم شاگردانش را به کلاس برگرداند. آنها با شیرینی و آب میوه، مجلس ترحیم (نمی توانم) را برگزار کردند. (دونا)روی اعلامیه ی ترحیم نوشت: (نمی توانم. تا تاریخ فوت...) و کاغذ را بالای تخته سیاه آویزان کرد تا در تمام طول سال به یاد بچه ها بماند. هر وقت شاگردی می گفت: (نمی توانم) دونا به اعلامیه اشاره می کرد و شاگرد به یاد می آورد که (نمی توانم) مرده است و او را به خاک سپرده اند. هم خانواده اجلاس جلسه مورد بخشش قرارگرفتن اطلاعیه اسم غیرساده مشتق آویز +ان بن فعل مضارع اسم غیر ساده مشتق (مرد+ه) با این که سال ها قبل من معلم (دونا) بودم و او شاگرد من بود، ولی آن روز مهم ترین درس زندگی ام را از او گرفتم. حالا سال ها از آن روز گذشته است و من هر وقت می خواهم به خود بگویم که (نمی توانم )، به یاد اعلامیه فوت (نمی توانم) و مراسم تدفین او می افتم. صفت عالی اضافه تشبیهی دفن کردن خودارزیابی دانش آموزان چه جمله هایی روى برگه هاى خود مى نوشتند؟ من نمي توانم درست به توپ فوتبال ضربه بزنم، من نمي توانم عددهاي بيشتر از سه رقم را تقسيم کنم، من نمي توانم کاري کنم که مرا دوست داشته باشند. خودارزیابی چرا دونا از دانش آموزان خواسته بود که (نمى توانم) هاى خود را بنویسند؟ چون مي خواست با اين کار تمام نمي توانم ها را ازبين ببرد وآن ها را درون خاک بگذارد و به همه بگويد که ما مي توانيم.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود فایل دانشجویی و دانش آموزی دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید