صفحه محصول - بررسی و تشریح حوزه های طرحواره و طرحواره ناسازگار اولیه

بررسی و تشریح حوزه های طرحواره و طرحواره ناسازگار اولیه (docx) 34 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 34 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

واحد تربت جام نگارش: حسین قاسمی فهرست عنوان صفحه TOC \o "1-1" \u PAGEREF _Toc13467418 \h ‌ب چکیده PAGEREF _Toc13467419 \h a 1-6-تعریف نظری و عملیاتی متغیرها PAGEREF _Toc13467420 \h b فصل دوم پیشنیه تحقیق PAGEREF _Toc13467421 \h c 2-1- بخش اول:مبانی نظری پژوهش PAGEREF _Toc13467422 \h e 2-1-1- طرحواره های ناسازگار اولیه PAGEREF _Toc13467423 \h e 2-1-2- طرحواره : PAGEREF _Toc13467424 \h e 2-1-3- ریشه های شکلگیری طرحواره PAGEREF _Toc13467425 \h g 2-1-4- طرحواره های ناسازگار اولیه PAGEREF _Toc13467426 \h j 2-1-5- حوزه های طرحواره و طرحواره ناسازگار اولیه: PAGEREF _Toc13467427 \h k 2-1-5-1- حوزه اول؛ بریدگی/طرد PAGEREF _Toc13467428 \h l 2-1-5-2- حوزه دوم ؛ خودگردانی و عملکرد مختل PAGEREF _Toc13467429 \h m 2-1-5-3- حوزه سوم: محدودیت های مختل PAGEREF _Toc13467430 \h m 2-1-5-4- حوزه چهارم،دیگر جهت مندی PAGEREF _Toc13467431 \h n 2-1-5-5- حوزه پنجم:گوش به زنگی بیش از حد و بازداری PAGEREF _Toc13467432 \h o 2-2- بخش دوم:مطالعات انجام شده داخلی وخارجی PAGEREF _Toc13467433 \h p 2-2-1- سوابق مربوط به طرحواره های ناسازگار اولیه: PAGEREF _Toc13467434 \h p 2-2-2- سوابق مربوط به رفتارهای پرخطر PAGEREF _Toc13467435 \h s فهرست منابع: PAGEREF _Toc13467436 \h x طرحواره ناسازگار اولیه تعریف نظری: طرح‎واره‏های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب‎‏رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته و در مسیر زندگی تکرار می‎شوند(یانگ،2004). پانزده طرحواره در قالب پنج مقوله گسترده نیازهای عاطفی مرکزی ارضاء نشده که "حوزه های طرحواره" نامیده می شوند سازمان می یابند.این طرحوارهها عبارتند از: محرومیت هیجانی، طرد/ بی ثباتی، بی اعتمادی / بدرفتاری، انزوای اجتماعی / بیگانگی، نقص/ شرم ، شکست ، وابستگی/بی کفایتی، آسیبپذیری نسبت به بیماری ، خود تحولنایافته / گرفتار ، اطاعت، فداکاری، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/ بیش انتقادی، استحقاق / بزرگ منشی و خودکنترلی ناکافی. تعریف عملیاتی: منظور از طرح‏واره‏های ناسازگار اولیه در این پژوهش میزان نمره و نوع ‏واره‏هایی است که دانشآموزان از تست (YSQ-SF) به دست می‎آورند. 2-1-1- طرحواره های ناسازگار اولیه طرحوارههای ناسازگار اولیه یکی از مفاهیم بنیادی نظریه طرحواره درمانی است که در پاسخ به کاستیهای رویکردهای شناختی رایج در درمان اختلالات بلندمدت روانشناختی مانند اختلالات شخصیت، افسردگیها و اختلالات اضطرابی مزمن و مشکلات ارتباطی بلند مدت توسط جفری یانگ ارائه شد(کولارد،2004). مدل یانگ در واقع تلفیقی ابتکاری از آموزههای رویکرد شناختی رفتاری با رویکردهای گشتالت، روابط موضوعی، روانتحلیلی و نظریه دلبستگی است. طرحواره درمانی بر این فرض استوار است که طرحوارههای ناسازگار اولیه هسته اصلی آسیبشناسیهای شخصیت و مشکلات روانشناختی را شکل میدهند(نورداهل،هالث،هاگام ، 2005 ). به نظر میرسد كه طرحوارههای ناسازگار اولیه تجارب دوران كودكی مرتبط با تجربههای دلبستگی و تأیید و عدم تأیید را منعكس میكنند(یانگ و کلاسکو، 1994). رویكرد متمركز بر طرحوارهها به جای متمركز شدن بر افكار خودكار فرضهای زیربنایی، تأكید اصلی را بر عمیقترین سطح شناخت، یعنی؛ طرحوارههای ناسازگار اولیه میگذارد. الگوی متمركز بر طرحوارهها، طرحوارههای ناسازگار اولیه را به عنوان موضوعات جامع و گسترده، با در نظر گرفتن خود و رابطه شخصی با دیگران تعریف میكند. این طرحوارههای ناسازگار اولیه در دوره كودكی تشكیل میشوند و در سرتاسر زندگی شخصی با درجهای از ناكارآمدی بسط و گسترش مییابند (همان منبع). 2-1-2- طرحواره : «طرح‏واره» درحوزه های پژوهشی مختلف به کار برده شده است و به عنوان ساختار، قالب یا چهارچوب تعریف می‎شود. در فلسفه کانت به معنی آنچه که در تمام اعضای یک طبقه عمومی باشد، آمده است. روانشناسان رشد شناختی، روانشناسان بالینی و اجتماعی و روانشناسان شناختی این مفهوم را به گستردگی مورد توجه قرار دادهاند (یانگ،1384). این مفهوم در حوزه روانشناسی ریشه در کارهای روانشناسان رشد شناختی و بویژه پیاژه دارد.از دیدگاه این گروه طرحواره، الگوی شناختی انتزاعی است که تعبیر و تفسیر اطلاعات و حل مسائل را هدایت می کند.در جایی دیگر طرحواره را بعنوان الگوی شناختی ثابتی از توجه انتخابی به محرک ها، ترکیب محرکها برای ایجاد یک شکل قابل شناسایی و آشنا و مفهومبندی کلی موقعیت تعریف کردهاند(ر سیک و ویور ،2002؛ به نقل از محمدی، 1382). در این چارچوب طرحواره اساساً به عنوان بازنمایی شناختی جوانب خاصی از زندگی در نظر گرفته میشوند. (تورن دیک،1974؛ به نقل از جکوین 1997،ص14). این مفهوم همچنین یکی از مفاهیم اساسی در حوزه روانشناسی شناختی است که بیش از همه با نام بک تداعی میشود. بک طرحواره را، ساختاری شناختی برای گزینش ، رمزگردانی و ارزیابی محرکهایی که بر ارگانیسم تأثیر میگذارند تعریف میکند(بک،1967؛به نقل از ریزو و همکاران ،2006). وی معتقد است "بر پایه مجموعهای از طرحواره ها افراد قادر میگردند تا موقعیت خویش را در رابطه با زمان و فضا تعیین نموده و تجارب را به گونهای معنیدار طبقهبندی و تفسیر نمایند."(بک،1964به نقل از پلتز و همکاران،2002). به اعتقاد بک و فریمن(1990) این ساختارهای شناختی اطلاعات مختلف در مورد افراد، موضوعات، رویدادها و موقعیتها را ترکیب کرده و به آنها معنی میدهند(بک وفریمن،1990به نقل از جکوین،1997 ص14). طرحوارهها را همچنین به عنوان "عناصر سازمان یافته واکنشهای گذشته و تجاربی که بدنه نسبتاً پیوسته و دائمی شناخت را تشکیل میدهند و قابلیت هدایت ادراکها و ارزشیابیهای پسایند را دارند" تعریف کردهاند (سگال،1988؛به نقل از سیموس، 1384،ص257). از دیدگاه یانگ "طرحوارهها باورهای عمیق و مستحکم فرد در مورد خود و جهان و حاصل آموزههای سالهای نخستین زندگیاند. آنها دانش ما در مورد خودمان و جهان هستند و به ما میگویند چگونهایم و جهان چگونه است(یانگ و همکاران،2003). روانشناسان اجتماعی انواع مختلفی از طرحوارهها را مطرح میکنند، مانند طرحوارههای خود یا طرحوارههای ارتباطی. طرحوارههای خود عبارتند از توصیفات شناختی سازمان یافتهای از خود. یا به عبارتی آنها ساختارهای معنایی شامل دانش فرد در مورد خودش و دیگران هستند (هوروویتز و بارتولومو، 1991؛به نقل از جکوین،1997). طرحوارههای ارتباطی نیز از دیدگاه بالدوین(1992) ساختارهای شناختی هستند که قواعد موجود در الگوهای روابط بین فردی را تبیین میکندآنها شامل یک طرحواره در مورد خود، یک طرحواره در مورد دیگری و متن نمایش نامه می شوند (بالدوین 1992؛به نقل از برازنده ،1384). یانگ (1999و1990) معتقد است برخی از این طرحواره‎ها به ویژه آن‎ها که عمدتاً در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می‎گیرند ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منش‏شناختی خفیف‎تر و بسیاری از اختلالات مزمن محور یک قرار بگیرند. یانگ برای بررسی دقیق این ایده، مجموعه‎ای از طرح‏واره‎ها را مشخص کرد که به آنها طرح‎واره‎‎های ناسازگار اولیه می‎گویند، که خصوصیات زیر را دارند. (یانگ، 1384). الگوها و درون مایه‎های عمیق و فراگیری هستند. از خاطرات، هیجان‏ها، شناخت‎واره‏ها و احساسات بدنی تشکیل شده‎اند. در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته‎اند. در مسیر زندگی تداوم دارند در رابطه خود و رابطه با دیگران هستند به شدت ناکار آمدند 2-1-3- ریشه های شکلگیری طرحواره امکان شکلگیری طرحوارهها در هر مقطعی از زندگی وجود دارد، اما غالباً رشد و شکلگیری این ساختارهای بنیادین از دوران کودکی آغاز میشود و از عوامل گوناگونی چون ژنتیک، عوامل زیستی، خلق وخوی ذاتی ، خانواده و فرهنگ تأثیر میپذیرند. تجربه مکرر انواع خاصی از موقعیتها منجر به رشد طرحواره هایی در ارتباط با آن موقعیت خاص میشود لذا طرحوارهها میتوانند در خصوص فرایندهای عمومی، اشیا، رویدادها و پیامدهای آنها و یا موقعیتهای اجتماعی شکل گرفته باشند(جولا،1986؛به نقل از همان منبع)طرحوارهها دارای ساختار شناختی پیچیدهای هستند که هم طرحوارههای سطح بالا و هم طرحواره های سطح پائین و هم ارتباط این سطوح را با یکدیگر شامل میشود(اینگلن و کندال،1986؛ به نقل از حقیقت منش، 1386) در این سلسله مراتب هر چه به سمت طرحواره های مراتب بالاتر برویم معانی پیچیدهتر و بطور بیش روندهای گستردهتر میشوند. آنها در مواجهه با محرکهای جدید اطلاعات بدست آمده را غربال، رمزگردانی و ارزیابی میکنند(بک،1967به نقل از همان منبع) این ساختارها همچنین امکان یک صرفهجویی شناختی را فراهم میکنند. آنها از طریق توجه انتخابی به جوانب خاصی از محیط پردازش اطلاعات را تحت تأثیر قرار می دهند و از این طریق به عنوان فیلتری برای محرکهای محیطی عمل میکنند.محرک ها، مجموع اطلاعات سازمان یافته و مرتبط قبلاً ذخیره شده را در بر میگیرند و این باعث میشود تا طرح وارهها برای تمامی موقعیتهای مربوط به هم معانی همسانی داشته باشند حتی اگر واقعیت یک موقعیت خاص چیزی غیر از آن باشد. این مسئله باعث میشود پردازشهایی که افراد در موقعیتهای مشابه دارند و شیوه عملکردشان در آن موقعیت تکرار شود. شناختوارهها، برانگیختگیهای عاطفی و انگیزشی، حاصل تعامل محرکهای محیطی با طرحوارههایند که منجر به انتخاب و راهاندازی استراتژیهای مرتبط با خودشان میشوند(بک و پرتزر،1381؛جکویین،1997)این مسئله ویژگی متمایز کننده طرحوارههای مطرح شده توسط بک و یانگ است. در نگاهی کلی طرحوارهها، ساختارهای شناختی بازتابنده جوانب مختلف زندگیاند. آنها تمایل به ثبات و خود تداومبخشی در طی زمان دارند و به ادراک محرکها و پاسخ دادن به آنها کمک میکند. در مواجه با محرکها و رویدادهای مختلف طرحوارههای مرتبط با آن موقعیت فعال شده و توجه نسبت به محیط را به شیوهای همخوان با خود جهت میدهند. طرحوارهها به عنوان فیلترهایی برای اطلاعات ورودی عمل میکنند. انسانها دنیا را از پشت عینکهای طرحواره رنگ خود میبینند بر این اساس آنها ممکن است باعث خطاهای ادراکی شوند (جکویین،1997) یانگ و کالسکو(2003) سه عامل را بعنوان ریشههای شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه بیان میکنند: تجارب اولیه زندگی، نیازهای عاطفی اساسی و خلق وخوی عاطفی تجارب اولیه زندگی یکی از عللی که منجر به پیدایش طرحوارهها میشود، الگوهای مداوم تجارب آزار دهنده و ناکارآمد اولیه کودک و والدین، خواهر و برادرها و گروه همسالان در طی سالهای اولیه زندگی است هنگامی که افراد بزرگسال در موقعیتهایی قرار میگیرند که طرحوارههای آنها را فعال میکند، آنچه که معمولاً تجربه میکنند یک تجربه ناخوشایند از دوران کودکی خصوصاً در ارتباط با والدین است(یانگ و همکاران ،1386 ). میلون 1981بر تأثیر تجارب منفی اولیه تأکید میکند:"تجارب مهم اوایل زندگی ممکن است هرگز تکرار نشود اما اثرات و نشانههایشان به جا میماند. آنها خاطرات ثبت شدهای هستند که اثرات پایداری دارند و به محرکهای درونی اضافه شده اند. هنگامی که ثبت میگردند،باعث میشوند اثرات گذشته به صورت بی وقفه ،گریز ناپذیر و پاکنشدنی ادامه یابند. باقیمانده تجارب گذشته بیشتر به صورت فعالانه در زمان حال مشارکت میکنند. آنها ویژگی وقایع فعلی را تعیین میکنند، شکل میدهند یا تحریف میکنند. آنها نه تنها حضور دارند بلکه می کوشند به تدریج تجارب تازه را با گذشته همساز کنند (یانگ،1384). چهار نوع تجربه اولیه زندگی وجود دارد که منجر به تسهیل رشد طرحواره ها میشود. اولین آنها ناکامی ناگوار نیازهاست.کودک هنگامی این دسته از تجارب را تجربه میکند که محیط پیرامونش فاقد غنای کافی در مورد عناصر مهمی همچون محبت صمیمیت، ثبات، پذیرش و درک باشد. دسته دوم تجارب، مربوط به آسیبدیدگی یا قربانیشدن است. تجاربی مانند سوء رفتارهای جسمی و یا جنسی قرار گرفتن دسته سوم از تجارب اولیه زندگی اشاره به آن دسته از تجاربی دارد که در ارتباط با ارضاء بیش از حد نیازهای مختلف کودک و توجه افراطی والدین به آنها می باشد. این دسته از تجارب مانع از رشد استقلال و خودمختاری در کودک میشوند چهارمین دسته از تجاربی که منجر رشد طرحوارههای ناسازگار اولیه میشوند، تجارب مربوط به درونیسازی انتخابی کودک با دیگران مهم است. کودک در جریان این نوع تجربیات آن دسته از افکار، احساسات، تجربیات و رفتارهای مهم دیگران (که غالباً همان والدینشان میباشند)که خودش انتخاب میکند را، درونسازی کرده و با آنها همانندسازی میکند. آنچه نقش اساسی را در این انتخاب بازی میکند، خلق وخوی عاطفی کودک است (یانگ و همکاران،2003). نیازهای عاطفی اساسی یانگ معتقد است که انسان دارای پنج نیاز اساسی تحولی است که عدم ارضای آنها به شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه ارتباط دارد. این نیازها به شرح زیرند: نیاز به دلبستگی امن به دیگران(که در برگیرنده نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش است) نیاز به خودگردانی ، صلاحیت و احساس هویت نیاز به آزادی برای بیان نیازها و احساسات قابل اطمینان نیاز به خودمختاری و بازی نیاز به محدودیت های واقع بینانه و خودکنترلی یانگ و کالسکو(2003)معتقدند که این نیازها جهانی هستند و همه این نیازها را دارند. هر چند شدت آنها در بعضی افراد نسبت به بعضی دیگر بیشتر است. تعامل بین خلق وخوی ذاتی فرد و محیط اولیه بیشتر ناکام کننده بوده تا ارضاء کننده و در نتیجه این ناکامی باعث پیدایش طرحوارههای ناسازگار اولیه در فرد میشود(یانگ و همکاران،2003). خلق وخوی عاطفی خلق و خوی عاطفی خاص کودک، ویژگیها و خصوصیات منحصر به فردی است که از همان بدو تولد هر کودکی را از دیگر کودکان متمایز می سازد. تاکنون پژوهشهای مختلفی در ارتباط با این عامل بر رفتار و رشد کودک صورت گرفته است. نتایج نشان میدهد، وجود برخی خلق وخویهای خاص، افراد را مستعد رفتارهای خاصی میکند، مثلاً کودکی که ذاتاً تحریکناپذیر است، بیشتر احتمال دارد در آینده مرتکب رفتارهای پرخاشگرانه شود. با این وجود این عنصر در تعامل با محیط تعدیل مییابد به عنوان مثال کودکی با خلق و خوی ذاتی شرم هنگامی که در کانون خانواده گرم و صمیمی قرار گیرد، می تواند رفتاری کاملاً گرم و دوستانه از خود نشان دهد(یانگ و همکاران،1386). بدین ترتیب میتوان گفت خلق و خوی عاطفی ذاتی کودک در ارتباط با رویدادهای ناخوشایند سالهای نخستین زندگی، منجر به عدم ارضاء نیازهای عاطفی اساسی کودک و در نتیجه شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه میشود(یانگ و همکاران،2003). 2-1-4- طرحواره های ناسازگار اولیه طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود – آسیب رسانی هستند كه در ابتدای رشد و تحول در ذهن شكل گرفته و در سیر زندگی تكرار می شوند. ریشه تحولی طرحوارههای ناسازگار اولیه در تجارب ناگوار دوران كودكی نهفته است. طرحوارههایی كه زودتر به وجود میآیند و معمولاً قویترین هستند، از خانوادههای هستهای نشأت میگیرند. تا حد زیادی پویایی خانواده بازتاب دقیق پویاییهای ذهنی كودك هستند. وقتی افراد در موقعیتهایی از زندگی بزرگسالی، طرحوارههای ناسازگار اولیهشان فعال میشوند، معمولاً خاطرهای هیجانانگیز از دوران كودكی خود تجربه میكنند. همزمان با تحول كودك، سایر عوامل تأثیرگذار مانند همسالان، مدرسه، انجمنهای گروهی و فرهنگ به طور روزافزونی اهمیت مییابند و در شكلگیری طرحوارهها نقش بازی میكنند. با این حال طرحواره هایی كه بعداً در سیر تحول شكل میگیرند، زیاد عمیق و نیرومند نیستند (یانگ و همکاران،1386). یانگ آن دسته از طرح واره ها را که منجر به شکلگیری مشکلات میشوند، طرحوارههای ناسازگار اولیه مینامند(یانگ ،1384). این طرحوارهها "باورهای زیر بنایی ناکارآمد و مطلقی در مورد خود و در ارتباط با باورهایی در مورد محیط هستند که در طول دوران کودکی رشد یافته و عمدتاً توسط موقعیتها یا محرکهایی در محیط فرد فعال میشوند(پتروسلی و همکاران ،2001). در واقع این طرحوارهها که از دیدگاه یانگ عمیقترین ساختارهای شناختی هستند "الگوهایی نافذ و گسترده، متشکل از خاطرات هیجانات، شناخت طرحوارهها و احساسات بدنی در ارتباط با روابط فرد با خودش و دیگران میباشند که درطی کودکی و نوجوانی رشد کرده و در سراسر زندگی فرد تداوم مییابند و تا حد زیادی نیز ناکارآمدند.یا بعبارتی دیگر الگوهای شناختی و عاطفی خود آسیبرسانی هستند که از جریان اولیه رشد آغاز شده و در طول زندگی تداوم مییابند(نورداهل و همکاران ،2005). طرحواره ناسازگار اولیه ساختارهایی غیرشرطی و انعطاف ناپذیرند که به تدریج و به صورت الگوهایی از تفکرات تحریف شده و رفتارهای ناکارآمدی تثبیت شدهاند. این ساختارها توسط افراد حفظ و اغلب قطعی و مسلم انگاشته میشوند. طرحوارهها به عنوان الگویی برای پردازش تجربیات افراد مورد استفاده قرار میگیرند و به این ترتیب افکار و روابط فرد با دیگران را مشخص میکنند ونوع ادراکی را که هر فرد از خود و جهان پیرامونش دارد تحت تأثیر قرار میدهند. ادراکی که به دلیل ماهیت خود تداوم بخشطرحوارهها در سراسر زندگی ادامه مییابد. (سیموس ،1384؛یانگ و همکاران،2003) 2-1-5- حوزه های طرحواره و طرحواره ناسازگار اولیه: یانگ وهمکارانش در ابتدا هجده طرحواره اولیه را معرفی کرد (یانگ،1384؛یانگ وهمکاران ،2003)اما در مطالعات اخیر سه طرحواره در دیگر طرحوارهها ادغام گردیدهاند.این پانزده طرحواره در قالب پنج مقوله گسترده نیازهای عاطفی مرکزی ارضاء نشده که "حوزه های طرحواره" نامیده می شوند سازمان می یابند.طرحوارههایی که در هر حوزه قرار دارند حاصل عدم ارضاء مطلوب نیاز مرتبط با آن حوزه هستند. 2-1-5-1- حوزه اول؛ بریدگی/طرد طرحواره های ناسازگار اولیه زیر مجموعه این حوزه حاصل عدم ارضای نیاز به دلبستگی امن به دیگران اند. طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آیدکه بی عاطفه ، سرد ، مضایقه گر، منزوی ، تندخو ، غیر قابل پیش بینی یا بدرفتار هستند. رها شدگی و بی ثباتی(AB) ؛ تزلزل و بی اعتمادی برای دریافت حمایت و برقراری پیوند،شامل این احساس که افراد مهم زندگی قادر به تأمین و یا ادامه حمایت عاطفی مورد نیاز فرد نیستند؛زیرا آنها از لحاظ هیجانی متزلزل و غیر قابل پیشبینی هستند .فردی که چنین طرحواره ای در ذهنش شکل گرفته باشد،معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگی اش بمیرند یا این که او را رها کنند و به فرد دیگری علاقمند شوند. بی اعتمادی و بدرفتاری(MA)؛ افراد دارای این طرحواره دیگران را انسانهایی سودجو ، دغل کار، دروغگو و بدرفتار می دانند وممکن است دارای این حس باشند که آسیب های وارد آمده به آنها عمدی بوده و یا حقوقشان همواره از سوی دیگران نادیده گرفته می شود. محرومیت هیجانی (ED) ؛ این طرحواره اغلب با باور فرد در مورد اینکه تمایلات و نیازهای شخصی اش برای حد متعارفی از حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضاء نمی شود ،مشخص می گردد. محرومیت هیجانی دارای سه نوع عمده است : محرومیت از محبت: شامل فقدان توجه ،گرمی یا همراهی محرومیت از همدلی: فقدان فهم ، گوش دادن و احساسات مشترک از جانب دیگران محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت ، جهت دهی یا راهنمایی از سوی دیگران نقص وشرم(DS): افراد دارای این طرحواره اعتقاد به وجود یک یا چند نقص و ضعف عمده در مهمترین جوانب شخصیت شان دارند.این نقص ممکن است شخصی(تکانه های خشم،تمایلات جنسی غیر قابل پذیرش یا خودخواهی)یا عمومی باشند(ظاهر جسمی نامطلوب و مشکلات اجتماعی). انزوای اجتماعی /بیگانگی(SI): در برگیرنده این احساس است که شخص از جهان کناره گیری کرده،با افراد دیگر متفاوت است و یا اینکه بیش از حد به انتقاد ،سرزنش ، طرد و...باشد. 2-1-5-2- حوزه دوم ؛ خودگردانی و عملکرد مختل عدم ارضاء نیاز به خودگردانی ، صلاحیت و احساس هویت منجر به شکل گیری طرحواره های مربوط به این حوزه می شود.خانواده هایی که بیش از حد از کودک محافظت میکنند و یا به هر دلیلی مانع از رشد و استقلال وی می شوند ، زمینه ساز مناسبی برای رشد طرحواره های مربوط به این حوزه اند. وابستگی / بیکفایتی(DI): باور به اینکه فرد قادر نیست بدون کمک از سوی دیگران مسؤلیت های روزمره خود نظی حل مشکلات روزانه،تلاش برای قضاوت خوب و تصمیم گیری صحیح و ... را بطور قابل قبولی انجام دهد .این حالت اغلب به صورت درماندگی ظاهر می شود. آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری(VH): ترس افراطی از احتمال وقوع نزدیک یک حادثه که فرد قادر به جلوگیری و کنترل آن نیست. مانند سوانح پزشکی(سکته قلبی،ایدز)،وقایع هیجانی(دیوانه شدن) ویا سوانح محیطی(قربانی جنایت شدن،زمین لرزه). خود تحول نیافته / گرفتار (EM): ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی (اغلب والدین)،به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی.غالباَ اعتقاد بر این است که هیچ یک از افراد گرفتار ، بدون حمایت دیگری ، قادر به ادامه زندگی نبوده یا نمی توانند شاد باشند.فردی که چنین طرحواره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش در دیگران ادغام شده و هویت جداگانه ای ندارد شکست(FA): افرادی با این طرحواره خود را فردی شکست خورده می پندارند و شکست برایشان امری اجتناب ناپذیری است،در مقایسه با همسالانشان در حوزه های پیشرفت (تحصیل،شغل،ورزش و...) احساس بی کفایتی می کنند.اغلب شامل این باور است که شخص دیوانه ،نادان و بی لیاقت است. 2-1-5-3- حوزه سوم: محدودیت های مختل عدم ارضاء نیاز به محدودیت های واقع بینانه و خود کنترلی منجر به شکل گیری طرحواره های زیر مجموعه این حوزه می شود.مشکلات افرادی که در این حوزه قرار دارند عمدتاَ در ارتباط با رعایت حقوق دیگران و عدم تحمل ناراحتی معمول است.این طرحواره ها بیش از همه در خانواده هایی رشد می یابند که به جای انضباط ،مسؤلیت پذیری ، همکاری متقابل و هدف گزینی ، وجه مشخصه شان سهل انگاری افراطی ، فقدان جهت دهی یا حس برتری است. استحقاق /بزرگ منشی(ET):افرادی با این طرحواره خود را از دیگران برتر می دانند و حقوق ویژه ای برای خود قائلند،خویشتن را متعهد به رعایت اصول روابط متقابل اجتماعی نمی دانند و برای دستیابی به اهداف خود دیگران را به استثمار می کشند.اغلب برای کسب قدرت و یا کنترل دیگران تأکید افراطی بر برتری جویی دارند.(برای مثال موفق ترین ،با استعدادترین و ثروتمند ترین).هدف اولیه کسب توجه یا پذیرش از سوی دیگران نیست.گاهی اوقات برای اینکه فرد بتواند تمایلات خود را ارضاء کند، بدون همدلی با دیگران و یا بدون توجه به نیازها و احساسات آنها ،به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی می آورد. خویشتن داری و خود انضباطی ناکافی(IS): افرادی با این طرحواره عمدتاَ دارای مشکلات در خویشتنداری مناسب ، تحمل ناکافی برای رسیدن به اهداف و کنترل تکانه های شخصی هستند.این طرحواره می تواند به صورت اجتناب اغراق آمیز از ناراحتی و تعارض نیز تجلی یابد. 2-1-5-4- حوزه چهارم،دیگر جهت مندی عدم ارضاء به آزادی برای بیان نیازها و احساسات قابل اطمینان در کودکی باعث تمرکز افراطی فرد بر نیازها، تمایلات و احساسات دیگران میشود،به گونهای که نیازهای خود فرد مورد غفلت قرار میگیرند.این کار عمدتاً به منظور دستیابی به عشق و پذیرش ، تداوم ارتباط با دیگران و یا اجتناب از انتقام یا تلافی آنها صورت میگیرد. معمولاً شامل واپس زنی و فقدان آگاهی در رابطه با خشم و تمایلات طبیعی خود فرد میشود.این طرحواره ها عمدتاً در خانواده هایی رشد مییابند که کودک را با قید و شرط پذیرفتهاند. اطاعت(SB): واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران به این دلیل که فرد برای انجام آن احساس اجبار می کند.این کار عمدتاً برای اجتناب از خشم ، محرومیت یا انتقام صورت می گیرد.اطاعت عمدتاً در دو حوزه نیازها و هیجانات اتفاق می افتد.اطاعت در این دو حوزه منجر به واپس زنی تمایلات، تصمیمات و هیجانات به خصوص هیجان خشم در فرد می شود.این خشم پنهان شده عمدتاً بصورت رفتارهای ناسازگارانه ، طغیان های عاطفی کنترل نشده، علایم روان تنی وسوء مصرف مواد و... تجلی می یابند. ازخود گذشتگی (SS): این طرحواره منجر به تمرکز افراطی بر ارضاء نیازهای دیگران در طی زندگی روزمره می شود به گونه ای که از رضایتمندی خود فرد جلوگیری میکند.این امر غالباً ریشه در حساسیت بیش از حد نسبت به درد و رنج دیگران ، جلوگیری از احساس آسیب به دیگران ، اجتناب از احساس گناه ناشی از خودخواهی دارد.چنین طرحواره ای منجر به این احساس می شود که نیاز فرد ایثارگر به قدر کافی ارضاء نمی شوند و همچنین باعث رنجش افرادی می شود که او از آن ها نگهداری می کند. 2-1-5-5- حوزه پنجم:گوش به زنگی بیش از حد و بازداری عدم ارضاء نیاز به خود مختاری و بازی در کودکی منجر به واپس زنی احساسات و تکانه های خود انگیخته مانند خوشحالی ،خود بیانگری ، آرامش ، روابط نزدیک و سلامتی می شود.افرادی با طرحواره های مربوط به این حوزه عمدتاً در خانواده هایی رشد می یابند که در آنها عصبانیت ، توقع و تنبیه به چشم میخورد.کارایی ،بی نقص گرایی ، وظیفه شناسی ، پیروی از قوانین، پنهان سازی از هیجانات و اجتناب از اشتباهاتی که لذت جویی ، شادی و آرامش را به دنبال دارند از ویژگیهای بارز این قبیل از خانواده هاست.بدین ترتیب اگر فرد نتواند دائماً گوش به زنگ و مراقب باشد به زودی همه چیز از هم میپاشد. بازداری هیجانی(EI):بازداری افراطی اعمال، احساسات یا تمایلات خودانگیخته ای که معمولاً برای اجتناب از عدم پذیرش از سوی دیگران ، احساس شرمندگی یا از دست دادن کنترل تکانه های شخصی صورت می گیرد.بازداری بیش از همه در چهار حوزه زیر روی می دهد: بازداری از بروز خشم و پرخاشگری بازداری از بیان تکانه های مثبت از قبیل خوشحالی ، محبت ، برانگیختگی جنسی ، بازی و .... بازداری از بیان آسیب پذیری یا بیان راحت و صریح احساسات و نیازهای شخصی تأکید افراطی بر عقلانیت بدون توجه به هیجانات معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی(US): این طرحواره منجر به شکلگیری این باور در فرد میشود که باید تمامی تلاش خود را برای رسیدن به معیارهای بلندپروازانهاش انجام دهد.این طرحواره معمولاً به شکل های زیر بروز میکند: نقص گرایی افراطی ،توجه غیر معمول به جزئیات یا ارزیابی کمتر از حد عملکرد خود در مقایسه با عملکرد دیگران قوانین غیر قابل انعطاف و بایدها :در بسیاری از حوزه های زندگی از جمله معیارهای بالا و غیرواقع بینانه اخلاقی، فرهنگی و مذهبی دغدغه های زمانی و کارآمدی بمنظور انجام کار بیشتر(یانگ،1384؛یانگ و همکاران، 2003) 2-2- بخش دوم:مطالعات انجام شده داخلی وخارجی 2-2-1- سوابق مربوط به طرحواره های ناسازگار اولیه: میلون و دیویس (1990) با توجه به نقش طرحواره های ناسازگار اولیه اظهار میكنند، برخلاف طبقه بندی اختلالات شخصیت درDSM IV كه تنها محدود به سطوح رفتاری است، اختلال شخصیت را بایستی در دیدگاهی یكپارچه مورد بررسی قرارداد. در این دیدگاه اختلال شخصیت در سطوح رفتاری، پدیدارشناختی، متافیزیكی و زیست شناختی مورد مطالعه قرار می گیرد كه نقش سیستم های شناختی و طرحواره ها در سطح پدیدارشناختی نمایان می شود (جری و جكسون، 2004). مک کالون و همکاران(2001) در مطالعه‌ی خود به این نتیجه رسیدند که کسانی که از طرحوارههای ناسازگار به طور افراطی استفاده می‌کنند ، بیشتر تحت تاثیر حوادث منفی قرار دارند. هاریس و کورتین (2001) در پژوهشی نشان دادند که طرحواره های ناسازگار نقص و شرم ، خود انضباطی ناکافی، آسیب پذیری ، بی کفایتی-خود کم بینی با نشانه شناسی افسرده ساز همبستگی دارد. اشلی و کورتن (2002) در یک بررسی، طرحواره های ناسازگار اولیه و نشانه‌های افسردگی را در یک نمونه‌ی دانشجویان دوره‌ی لیسانس مورد بررسی قرار داد. نتایج به دست آمده نشان داد که طرحواره های منفی ، نشانه‌های افسردگی ایجاد می‌کنند. كوپر و همكاران (2004) نشان داده اند كه هم اجتناب طرحواره ای و هم پردازش طرحواره ای ممكن است به حفظ رفتارهای مرتبط با بی اشتهایی و پراشتهایی عصبی كمك كند (كوپر و همكاران 2004). نتایج پژوهش مولودی و همکاران (1389) نشان داد که بین طرح‎واره‏های ناسازگار اولیه با ابعاد صمیمیت زناشویی همبستگی منفی و معناداری وجود داشت، یعنی هر چه طرحواره‎ها ناسازگارتر می‎شوند صمیمیت زناشویی کاهش می‎یابد. باقریان و همکاران (1388) اذعان کردند که بین طرحواره‎های شناختی منفی و حمله‎ی قلبی ارتباط وجود دارد. مولودی و همکاران (1389) اذعان کردند که بین افراد چاق مبتلا به پرخوری با افراد چاق فاقد اختلال پرخوری در طرحواره‏های رهاشدگی/بی‏ثباتی، محرومیت هیجانی و خویشتن‏داری ارتباط معناداری وجود دارد. در پژوهش دیگر که توسط موریس (2006) انجام شد، طرحواره های ناسازگار اولیه، در نمونه‌ی 173 نفری مورد سنجش قرار گرفت که نتایج نشان داد، رفتارهای پرورشی زیانبخش با حضور طرحوارههای ناسازگار اولیه ارتباط دارد. همچنین صفات شخصیتی روان رنجورانه و مشکلات روان‌شناختی مانند اختلالات اضطرابی، افسردگی، رفتارهای پریشان، مشکلات خوردن و مصرف مواد به طور معنی داری با طرحواره ها در ارتباط است. دان گایوك ( 2007 ) در پژوهشی به بررسی نقش واسطه ای طرحواره های شناختی ناسازگار در رابطة بین كمال گرایی و درماندگی روان شناختی پرداخته است. یافته های این تحقیق نشان داد طرحوارههای شناختی ناسازگار نظیر ترس از طرد شدن و ناكامی در پیشرفت به عنوان متغیر واسطه ای بین كمال گرایی اجتماعی و اضطراب عمل می كنند. رایكه بو ئر و دی بو(2009) بیان داشته اند كه طرحوارههای یكسانی در سنین كودكی وجود دارد و افرادی كه از طرحوارههای سازگار استفاده مینمایند، توانایی بهتری برای مقابله با فشار روانی داشته و زمانی كه در زندگی با حادث های فشارزا مواجه می شوند ،كمتر احتمال دارد كه دچار مشكلات روانی شوند. چنین كسانی معمولاً رضایت از زندگی بیشتری را نیز گزارش می دهند. لوبستل، آرنتز، لوبسا و كیما (2009) مطرح كردند كه بیمارانی كه از سطوح بیشتری از طرح‎واره درمانی استفاده می‎‏كنند سبك‏های كمتری از نابهنجاری را گزارش می‎دهند. نمونه این تحقیق بر روی افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت مرزی بود، كه نتایج حاكی از آن است كه افرادی كه اختلال شخصیتی ضد اجتماعی داشتند جلسات بیشتری تحت درمان قرار گرفتند و در پایان سبك‎های نابهنجار كمتری راگزارش می دادند. فریال، شاو و وبر (2009) مطرح کردند که طرح‎واره درمانی، درمانی موثر برای اختلال شخصیت مرزی است که باعث بهبود علائم روانپزشکی و اصلاح عملکرد جامع این بیماران می‎شود. لوبستل و همکاران(2007) در مطالعات اخیر رابطه‏ی بین 14 سبک طرح‏واره و همه‎ی اختلالات شخصیت را مورد ارزیابی قرار دادند، نتایج حاکی از آن بود که بین اختلال‎های شخصیت و طرح‎واره‏ها همبستگی معناداری وجود دارد. نوردهی و نیستر (2005) اثر بخشی طرح‎واره درمانی برروی بیمارانی که دارای اختلال شخصیت مرزی هستند را مورد بررسی قرار دادند که نشان داد، رابطه‎ی معناداری بین طرح‎واره درمانی و اختلال شخصیت مرزی وجود دارد. پژوهشی نیز با عنوان «طرح واره‏های ناسازگار اولیه و صمیمیت در روابط عاشقانه بزرگسالی» در این زمینه انجام گرفته است، یافته‎ها نشان داد که طرح‎واره ناسازگار «محرومیت هیجانی» پیش‏بینی کننده صمیمیت می‎باشد. یانگ و همكاران (2008) از شیوه طرح‏واره برای درمان یک مورد دارای اختلال شخصیت مرزی استفاده نمودند، نتایج از اثر بخشی این شیوه درمانی در درمان این اختلال حمایت کرد. در مطالعه‏ای که توسط یانگ و همکارانش (2007) انجام شده یافته‏ها نشان می‏دهد که جز در طرحواره استحقاق، تفاوت معناداری در سطوح باورهای هسته‏ای در زنان وجود دارد. طرحواره های ناسازگار اولیهی متفاوت آسیب‏پذیری خاصی را برای انواع آشفتگی روان‎شناختی و آسیبشناختی شخصیت ایجاد می‎کنند. بر اساس نتایج پژوهش ذوالفقاری و همکاران(1387) مبتلایان به دسته B اختلالات شخصیتی نسبت به افراد سالم طرح‎واره‎های ناسازگار بیشتری دارند. سویگت و همکاران (2009) نشان دادند که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و افسردگی همبستگی مثبت وجود دارد. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که طرحواره های ناسازگار اولیه گوناگون، آسیب پذیری خاصی را برای انواع آشفتگی‌های روان شناختی ایجاد می‌کند. مثلاً طرحوارهی کمالگرایی با نشانه‌های اضطراب و افسردگی ارتباط دارد. همچنین تحقیقات نشان داده است که حوزه‌ی بریدگی و طرد، مهمترین پیشبینی کننده‌ی نشانه‌های افسردگی در بیماران افسرده است(دیده روشنی ، 1389) به نظر می‌رسد که بیماران مبتلا به اختلالات خلقی و اضطرابی ، طرحواره های ناسازگاری داشته باشند و این منجر به تشدید نشانه‌های این اختلالات می‌شوند (یانگ – ترجمه‌ی صاحبی و حمید پور 1389) کاظمی و همکاران(1390) در مطالعه ای به بررسی ارتباط بین طرحواره های ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی در دانش آموزان مقطع راهنمایی و متوسطه اصفهان پرداخته اند. بر اساس یافتههای فوق به نظر میرسد که دانشآموزانی که از فعال شدن طرحواره های حوزهی بریدگی و طرد رنج می برند، یعنی عدم ارضاء مناسب نیاز فرد به امنیت ، محبت و همدلی و یا رشد یافتن در خانواده هایی که غیر قابل پیشبینی، مضایقهگر یا بدرفتار هستند، با نقص بیشتر در فرایندهای فراشناختی روبرو خواهند بود. 2-2-2- سوابق مربوط به رفتارهای پرخطر سوکیل و کاتز ( 1977) در یک مطالعه ارتباط ویژگیهای خانوادگی با انحرافات رفتاری شامل بزهکاری مصرف مواد مخدر و سیگار در نوجوانان را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که ارتباط معناداری بین دلبستگی والدین و هر کدام از رفتارهای پر خطر وجود دارد. تاکنون محققان، بروز رفتارهای پرخاشگرانه را به علل مختلفی نسبت داده اند.برخی از آنها، بر نقش محوری طرحواره های شناختی، در حفظ و ثبات رفتار پرخاشگرانه در زمان و موقعیت های گوناگون تاکید داشته اند.(ارون و هیوسمان،1991؛ هیوسمان،1988).در این خصوص ، کریک و دودیج(1994) با ارائه مدل پردازش اطلاعات اجتماعی، نقش ساختارهای ذهنی، بویژه طرحواره های شناختی را در تنظیم رفتارهای پرخاشگرانه مهم تلقی کرده اند. هیوسمان(1988) نیز معتقد است که رفتار پرخاشگرانه به علت درونی شدن تعداد زیادی از طرحواره ای پرخاشگر، در ساختار ذهن فرد بروز می کند. استن هوپ، (2000) اظهار می دارد که رفتارهای وابسته به بهداشت در کودکی و نوجوانی تثبیت می شوند و آموزشهای درست قبل ازشروع رفتارهای زیان آور و یا تثبیت آنها اهمیت دارد. جاگر (2001). عنوان می کند که درگیر شدن نوجوانان در فعالیت هایی که سلامت ایشان را به خطر می اندازد ناشی از تعامل مستقیم یا غیرمستقیم میان عوامل خاص و میزان رویارویی نوجوان با این عوامل است. عزت نفس به عنوان یک عامل محافظت کننده مهم در برابر رفتارهای پر خطر شناخته شده است. نوجوانی که خودانگاره مثبت داشته و احساس غرور و ارزشمندی می کند بهتر می تواند با چالش های رشدی و اجتماعی دوران نوجوانی مقابله نموده و در هویت یابی و دستیابی به خود مدیریتی و استقلال موفق شود. پژوهشی توسط کنت داویز، (2002) برای پیشگیری از سوء استفاده از مواد مخدر روی دانشآموزان مدارس دورهی متوسطه صورت گرفت دانشآموزان سفید پوست طبقهی متوسط و دانشآموزان اقلیتهای قومی مانند افریقایی، امریکایی، جمعیت ساکن در داخل شهر و حومه و افراد روستایی. نتایج نشان داد دانش آموزانی که مهارت های زندگی را آموزش دیده بودند عزت نفس را در خودشان توسعه دادهاند و بسیار بعید است که درگیر رفتارهای خطر آفرین شوند. نتایـــج مطالعه ای که به منظور بررسی ارتباط رفتارهای پر خطر با برخی نشانگان روانی در 2224 دانش آموز دبیرستانی پایه نهم تا دوازدهم با میانگین سنی 2/16 سال در ایالت ماسوچوست امریکا انجام شد نشان داد که میزان افسردگی و استرس گزارش شده توسط آزمودنی ها و افزایش میزان رفتارهای پر خطر در آنها در طول یک ماه گذشته ارتباط معناداری وجود داشته است ویک معادله رگرسیون چند متغییری نشان داد که احساسات مربوط به افسردگی و تحت استرس قرار داشتن با افزایش سطح مصرف دخانیات، افزایش خشونت و درگیری های فیزیکی، رابطه جنسی ناایمن و رژیم غذایی ناسالم مرتبط می باشد. گلدنبرگ (1999) نیز شیوع روزافزون رفتارهای پر خطر در نوجوانان را با افزایش افسردگی در آنها مرتبط ساخته و معتقد است امروزه به دلیل ازدیاد استرسها و فشارهای وارده به نوجوانان، بروز افسردگی در آیت دوران افزایش یافته است و دلیل عمده روی آوردن نوجوانان به رفتارهایی که سلامتی آنها را مورد تهدید قرار میدهد نیز تلاش برای رهایی از نشانههای افسردگی است. پژوهشهای اندكی در مورد طرحوارههای ناسازگار و اختلالهای وابسته به مواد انجام شده است و این زمینه هنوز نیاز به پژوهشهای بیشتری دارد. در پژوهشی دكوولیر(2002، به نقل از ریزو، 2007)، طرحواره های 46 بیمار الکلی را با 55 فرد غیر الکلی مقایسه کرد. الکلی ها، در تمام طرحوارهها، نمرة بالاتری نسبت به گروه غیرالكلی داشتند. به ویژه این اختلاف در حوزة خودگردانی مختل و طرحوارههای بیاعتمادی- بدرفتاری، ایثار و رهاشدگی بیشتر نمایان بود. بنسون نیز با انجام تحقیقی بر روی 9362 دانش آموزدبیرستانی نشان داد که وجود نقاط قوت و امتیازاتی که افراد درخـود احساس میکنند میتواند پیشبینی کننده بروز رفتارهای پرخطر در آنها باشد طبق نتیجه این پژوهش با افزایش ویژگی های مثبت درنوجوانان (از قبیل عزت نفس، حس یکپارچگی، تاب آوری، هدف مندی در زندگی، ارتباط با همسالان و...) از میزان بروز رفتارهای پر خطر در آنان مثل مصرف سیگار، الکل، رفتارهای ضد اجتماعی و...کاسته می گردد.(به نقل از عزیزی نژاد، 1389). تحقیقات راس (2001) نشان داده که فاکتور های متعددی در ایجاد رفتارهای پر خطر در جوانان نقش دارد از جمله اعتماد به نفس،گروه همسالان نامناسب، عدم علاقه به تحصیل و وجود آموزش های تشویقگر به رفتارهای پر خطر، ارتباط ضعیف والد-فرزند، کنترل ضعیف خانواده و فقدان حمایت از خانواده، وضعیت اجتماعی پایین، فقدان آموزش مناسب و غیره وجود دارد. نتایج پژوهش براچی وهمکاران(2004) نشان داد که نمرههای بیماران الکلی در طرحواره های آسیب پذیر نسبت به ضرر یا بیماری، اطاعت و محرومیت هیجانی بالاتر است. پیر نلیا لارسمن و همکاران (2011) در مطالعهای به بررسی مطالعات انجام شده در زمینه رفتارهای پرخطر پرداختند. نتایج این مطالعات نشان داد که سن، قومیت، وضعیت اقتصادی، قرار گرفتن در معرض نزدیک به ادراک منفی، کنترل ادراک، دانش، وسواس و تصورات غلط به عنوان متغیرهای کمکی، از رفتارهای پرخطر است. شواهد نشان میدهد که ارتباط منفی و مثبت بین درک خطرناک و رفتار پرخطر در مطالعات بدست آمده است. همچنین نتایج نشان داد که درک خطرتوسط نوجوانان، دانش کنترل ادراک(واکنش و خودکارآمدی) به عنوان تشویقی برای مسئولیت پذیری در نوجوانان میباشد. درپژوهشی که به بررسی رابطه برخی ویژگی های شخصیتی با آمادگی به اعتیاد پرداخته شد نتایج نشان داد که بین هیجان خواهی با آمادگی به اعتیاد رابطه مثبت معنی داری وجود دارد، بین سرسختی با آمادگی به اعتیاد رابطه معنی داری وجود دارد. علاوه براین نتایج نشان داد که بین ابراز وجود و آمادگی به اعتیاد رابطه معناداری وجود ندارد(زرگر، 1387). به عقیده برخی از پژوهشگران صفات و ویژگی هایی که منییجر در شخصیت الکلیک گزارش نمود شاید از اولین تلاشهای علمی در جهت توصیف شخصیت معتاد باشد. وی به دنبال پژوهشهای خویش به این نتیجه رسید که وابستگی توام با پرخاشگری به دیگران،عدم رشد عاطفی و دوسوگرایی نسبت به افرادی که در زندگی شخصی دارای نقش هستند، پایین بودن آستانه تحمل شکست، احساس گناه، آشفتگی نقش جنسی از جمله ویژگی هایی هستند که درمعتادان پژوهشهای جامعه آماری نامبرده دیده شده است (اخوت، 1355 ؛به نقل از پهلویان، 1382). گرچه پژوهشهای بعدی نشان داد که خصوصیات فوق از ویژگیهای اختصاصی افراد معتاد محسوب نمیگردند(پهلویان، 1382). بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده توسط کاپلان و همکاران(1982) ارزش خود به طور غیرمستقیم بر مصرف مواد اثر می گذارد. یعنی ارزش خود ضعیف به طور غیرمستقیم سوء مصرف مواد را متاثر میسازد(فتحی آشتیانی، 1386) مطالعه دیگری بروی جانبازان شیمیایی نشان داده است که با وجود علائم غیر طبیعی اضطراب یا افسردگی این گروه در مقایسه با سایرین از عزت نفس نامطلوب تری برخوردارند. همچنین، عزت نفس با عوامل اجتماعی-روانی مختلفی شامل حوادث زندگی، حمایت اجتماعی و بزهکار مرتبط گزارش شده است. در این راستا در مبتلایان به بیماریهای شدید روانی نیز تأثیر وضعیت اقتصادی، اجتماعی نامطلوب، عوامل محیطی نظیر استیگما، بستری شدن به دلیل ابتلا به بیماری روانی و عکس العمل های منفی خانوادگی به عنوان عوامل زیان آور بر عزت نفس به اثبات رسیده است که ارتباط معناداری بین اعتماد به نفس پایین و سوء مصرف مواد وجود دارد (فتحی آشتیانی، 1386) در تحقیقی که در دبیرستان های شهر تهران در مقطع دبیرستان با عنوان(عادات پر خطر بهداشتی در دانش آموزان شهر تهران) درحجم نمونه 2400 نفر و به شیوه نمونه گیری چند مرحله ای در سال 1388صورت گرفت میزان رفتارهای پر خطر بهداشتی عبارت از: صدمات عمدی 5/41 درصد، صدمات غیر عمد7/88 درصد، مصرف سیگار 7/8 درصد، مصرف الکل 4/7 درصددر یک ماه گذشته نسبت به زمان مطالعه، تجربه استفاده از مواد مخدر 7/2 درصد، روابط جنسی 2/20 درصد در طول زندگی، رژیم نامناسب غذایی 7/14 درصد و عدم فعالیت جسمانی 6/32 درصد در یک هفته گذشته به زمان مطالعه دیده شد. همچنین تفاوتهای جنسی در رفتارهای پرخطر مشاهده شد. میزان زیاد عدم فعالیت جسمانی و ورزش نوجوانان (67 درصد) به ویژه دختران(9/79 درصد)نشان از نسل آیندهای ازمادران سالمند ناتوان و مبتلا به پوکی استخوان بیماری قلبی و عروقی، دیابت و غیره دارد. برنامهریزی برای ورزش نوجوانان، تشویق دختران به فعالیت جسمانی، برنامه های فرهنگی ویژه، از جمله ایجاد فرهنگ ورزش در میان خانواده ها عوامل تأمینکننده نسل آینده سالم بود(گرمارودی و همکاران،1388) زاده محمدی و احمدآبادی (1387)در مطالعه ای به بررسی رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان با انتخاب 1204 نفر از دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران پرداخته است.بر اساس یافته های این پژوهش میانگین خطرپذیری نوجوانان تحت شیوه تربیتی اقتدارگرا پایین تر و میانگین شیوه تربیتی مسامحه کار بالاتر از سایرین بود.در مؤلفه های خشونت ،سیگار، موادمخدر، الکل و رابطه و رفتار جنسی میزان تعیین کنندگی متغیرهای صمیمیت مثل طرد، تأیید و ابراز محبت بر کنترل پیشی گرفته است. نتایج مطالعه ای باعنوان بررسی نقش سلامت روان از حیث ظهور رفتارهای پر خطر در بین نوجوانان در بین 385 نوجوانان دانشآموز دختر و پسر( 197دختر،188 پسر) شهر ارومیه با هدف پیشبینی رفتارهای پرخطر نوجوانان بر اساس ابعاد مثبت و منفی سلامت روان 6 حوزه از رفتارهای پرخطر شایع در بین نوجوانان شامل خشونت، خودکشی، مصرف سیگار، الکل، مواد و رفتارجنسی ناایمن، با استفاده از روش نمونهگیری چند مرحلهای نشان داد که در بین نوجوانانی که رفتارهای پر خطر دارند و آنهایی که رفتارهای پرخطر ندارند، در اغلب شاخصهای منفی و مثبت سلامت روان تفاوت معناداری وجود دارد. تفاوت میان دختران و پسران در رفتارهای پرخطر مربوط به مصرف سیگار، الکل و مواد معنادار است اما این تفاوت در حوزههای خشونت، خودکشی و رفتارجنسی ناایمن معنادار نیست.نتایج بررسی نشان دادکه در ظهور رفتارهای پرخطر نوجوانان، هر دو بعد منفی و مثبت سلامت روان نقش داشته و به منظور طرح مداخلات پیشگیرانه دراین زمینه باید ارتقا شاخصهای مختلف سلامت روان در نوجوانان در اولویت برنامهها قرار گیرد. یافتههای مربوط به شیوع انواع رفتارهای پرخطر حاکی از آن است که مصرف الکل با شیوع 6/21 درصد شایع ترین رفتار پرخطر در میان نوجوانان بوده است و پس از آن مصرف سیگار 21 درصد، رفتار جنسی ناایمن5/19 درصد خشونت4/10 درصد مصرف مواد 1/10 درصد واقدام به خود کشی 2/6درصد رفتارهای پر خطر شایع در میان نوجوانان را تشکیل می دهد (عزیزی نژاد، 1389). فهرست منابع: ابراهیمی مقدمیان، محمود و شاکری صفت، زهرا.(1387). بررسی خشونت علیه زنان (مطالعه موردی زنان سرپرست خانوار شهرک مدنی همدان در سال 1387). مقاله همایش بررسی مسائل اجتماعی-فرهنگی استان همدان با تأکید بر نقش و جایگاه خانواده.222-248 اسعدی، سید حسن.(1384). پیشگیری از اعتیاد مواد مخدر ( آسیب ها وراهبردها) .چاپ پنجم، تهران: انجمن اولیاء ومربیان. اسعدی، سید نگار و اسعدی، سید حسن. (1389). پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدرو روانگردان. مشهد : انتشارات آستان قدس رضوی اکبر زاده، نسرین و مافی، مهوش.(1384). بررسی ویژگی های روان شناختی خشونتورزان در خانواده. مجله مطالعات روان شناختی دانشگاه الزهرا. دوره 1، شماره 4 ، 5-20 برازنده، هدی لقا.(1384). بررسی معیارهای ارتباطی و طرحوارههای ناسازگار اولیه با سازگاری زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد. بک، آ . تی و پرتزر، جی.(1381). شناخت درمانی اختلالات شخصیت( ترجمه نسرین مصباح)، چاپ اول ،تهران: شیوه. پیشگیری نوین. (1390). گاهنامه داخلی پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش پرورش زیر نظر شورای سیاستگذاری کمیته علمی راهبردی پیشگیری اولیه از اعتیاد، تهران: شماره دهم. حقیقت منش، الهه.(1386). مقایسه طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبکهای دلبستگی در مجرمان جنسی و افراد عادی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی ، دانشگاه فردوسی مشهد. خسروی، زهره و خاقانی فرد، میترا.(1383). بررسی رابطه همسرآزاری با تمایل با افکار خودکشی و آسیب رسانی به همسر، فصلنامه مطالعات زنان. شماره6،99-113. رجائی، علیرضا .(1379). اعتیاد، علل، درمان و پیشگیری. فصلنامه اصول بهداشت روانی، سال دوم، پائیز و زمستان، شماره 7و8، ص90-99. رفیعی فر، شهرام وهمکاران.(1389). راهنمای زندگی عاری از خطربرای نوجوانان، تهران: مهر راوش. روزنهان، دیوید. ال و سلیگمن،ای.پی.(1379). آسیب شناسی روانی. ترجمه یحیی سید محمدی، تهران: سالاوان، جلد اول. ریو، ام. (1386). انگیزش و هیجان (ترجمه یحیی سید محمدی). تهران: ارسباران.(تاریخ انتشار اثر به زبان اصلی 2005). زادهمحمدی، علی و احمدآبادی، زهره.(1387).هم وقوعی رفتارهای پرخطر در بین نوجوانان دبیرستان های تهران ، فصلنامه خانواده پژوهی ، سال چهارم(13)،ص 87تا 100 سادوک، بی،جی.، سادوک، وای وکاپلان،اچ.(1387). خلاصه روانپزشکی علومرفتاری-روانشناسی بالینی( ترجمه فرزین رضایی). جلد اول، تهران: انتشارات ارجمند(تاریخ انتشار اثر به زبان اصلی1991). سازمان ملی جوانان. (1381). بررسی وضعیت بهداشت جوانان, واحد پژوهش و تحقیق. سیموس، جی.(1384). درمان رفتاری- شناختی(ترجمه سید احمد جلالی، آریو رحمانی و مریم پور امینی). تهران:انتشارات پادرا. شاکری نیا، ایرج.(1389).رابطه ویژگیهای شخصیتی، سلامت روان و پرخاشگری با عادات رانندگی در رانندگان پر خطر، فصلنامه مطالعات مدیریت ترافیك،سال چهارم، شماره 15 زمستان. شفیعی،علی.(1391). بررسی آموزش طرح مدرسه مروج سلامت بر تغییر نگرش نسبت به کاهش رفتارهای پر خطر و افزایش سلامت روانی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،رشته روان شناسی،دانشگاه آزاد اسلامی،واحد تربت جام شهامت، فاطمه.، ثابتی، علیرضا و رضوانی، سمانه.(1389). بررسی رابطه سبکهای فرزندپروری و طرحواره های ناسازگار اولیه، مطالعات تربیتی و روان شناسی، 11(2)،254-139 صادقی فسایی، سهیلا.(1389). خشونت خانگی و استراتژیهای زنان در مواجهه با آن. مجله بررسی مسائل اجتماعی ایران. شماره1 ،1-36 ضیایی، سیده سلیل.(1388). اثر آموزش کنترل توجه بر کاهش تورش توجه وابستگان به مواد مخدر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد طارمیان ،فرهاد.، بوالهری،جعفر.، پیروی، حمید و قاضی طباطبایی، محمود.(1386). شیوع مصرف مواد در میان دانشجویان شهر تهران. مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی، ایران،13(14):335-342 طارمیان، فرهاد.، ماهجویی، ماهیارو فتحی، طاهر.(1387). راهنمای معلم برای آموزش مهارتهای زندگی. تهران: تربیت. طارمیان،فرهاد.( 1384 ).بررسی برخی از نظریه ها در زمینه مصرف مواد .تهران: انتشارات تربیت عارفی، مرضیه.(1382). بررسی توصیفی خشونت خانگی علیه زنان در شهر ارومیه. مجله مطالعات زنان. شماره2 ،102-121 عباسزاده، محمد.، سعادتی، موسی و کسبوکار، حسین.(1389). خشونت خانگی، تهدیدی علیه سلامت روانی (مطالعه جامعه شناختی زنان متأهل شهر تبریز). فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی،61-90 فتی، لادن.، موتابی، فرشته.، ضیایی، کاوه.، مولودی،رضا و دایسون، دی.(1388).ساختار عاملی نسخهی ایرانی پرسشنامهی طرحوارهی یانگ-فرم 232 سؤالی در یک نمونهی غیر بالینی.فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز، سال چهارم، زمستان ، شماره 16. فیست، جی.، فیست، جی، جی. ( 1386 ). نظریه های شخصیت(ترجمۀ یحیی سید محمدی). تهران: انتشارات نشر دوران. چاپ دوم. (تاریخ انتشار به زبان اصلی 2002) کاپلان، اچ.، سادوک، بی.جی.، سادوک،وای .(1383). خلاصه روان پزشکی:علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی(ترجمه نصرت الله پورافکاری). تهران: انتشارات شهرآب. کرین، ویلیام سی. ( 1383 ). پیشگامان روانشناسی رشد(ترجمۀ فربد فدایی). تهران: انتشارات اطلاعات. محسنی تبریزی، علیرضا و رحمتی، محمدمهدی.(1381). مسیری در مفاهیم و نظریههای خشونت، پرخاش و پرخاشگری به منظور ساخت و ارائه یک مدل علی- توصیفی خشونت در ورزش. فصلنامه علوم اجتماعی.شماره 19 ،125-154 محمدی، جمال.(1382). بررسی تأثیر شناخت درمانی متمرکز بر طرح واره بر ارتقا بهداشت روانی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 81-82.پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی،دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه فردوسی مشهد. مرادی،قباد.، معتمدی هروی، میترا و محمدی، پروین.(1384). راهنمای آموزش AIDS ,HIV، بیماری های آمیزشی. ویژه پزشکان شاغل در سیستم بهداشتی درمانی کشور. چاپ اول. تهران: صدا. معزی، معصومه.، اعظمی، مهران.، شاکری، مصطفی و پورحیدر، بهروز.(1387). همسرآزاری و ارتباط آن با سلامت روان زنان استان چهارمحال و بختیاری. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام. دوره 16، 20-26 مولوی، پرویز و رسول زاده، بهزاد.(1383). عوامل موثر در گرایش جوانان به مصرف مواد مخدر. فصلنامه اصول بهداشت روانی. (6)21. 55-49 ناجی، مجتبی و زارعی، مجید. ( 1388 ). روانشناسی اعتیاد، چاپ اول، تهران: انتشارات هنرهای زیبا. نریمانی، محمد و آقامحمدیان، علیرضا.(1384). بررسی میزان خشونت مردان علیه زنان و متغیرهای مرتبط با آن در میان خانواده های ساکن در شهر اردبیل. فصلنامه اصول بهداشت روانی.شماره27 و 28. 107-113 نهاد تحقیقاتی حقوق زنان و اطفال.(1390). خشونت فیزیکی علیه زنان. انتشارات مجیدی یانگ، جی.(1384). شناخت درمانی اختلالات شخصیت، رویکرد طرح واره محور(ترجمه علی صاحبی و حسن حمیدپور). چاپ اول، تهران: انتشارات آگه یانگ، جی.،کلوسکو، ژ. و ویشار، ام.(1386). طرح واره درمانی(ترجمه حسن حمیدپور و زهرا اندوز. انتشارات ارجمند(تاریخ انتشار زبان اصلی 2003) Androws, D .(2000). Understanding Adolescent Problem behavior . www.hec. Onio . state.edu/ famlife/ bulletin/volune. Baranoff,J ., Tian,P,C. (2007) .Young Schema Questionnaire: Review of psychometric and measurement issues. Australian Journal of Psychology, 59, 2, 78 – 86. Bardhan-Quallen.(2004). Sudipta Diseases and Disorders AIDS. Thomson Gale. RC606 .65. B37. Barry, H., Barry, H. III,. Blane, H. T.(1969). Birth order of delinquent boys and alchohol involvement . Quarterly Journal of Studies on Alchohol , 30: 408- 413. Bartholomew, K., Horowitz, L. M. (1991). Attachment Styles Among Young Adults: A Test of a Four-Category Model. Journal of Personality and Social Psychology .Vol. 61, No. 2, PP. 226-244. Beck-Sague, C. M,. Beck, C. (2003). HIV and AIDS: Deadly diseases and epidemics. Chelsea House Publishers. RC606.6.B43. Bener ,A., Haigney, D., Crundal D. (2004). Driving Behavior stress error and violations on the road: A cross cultural comparison study. “3” International conference on traffic of Transport Psychology, 5-9 .September, Nottingham UK. Bergman, M. M,. Scott, J. (2001), "Young Adolescents'' Well-being and Health-risk Behaviors: Gender and Socioeconomic Differences, Journal of Adolescence, 24, 183-197. Bruce ,D., Dart ,M .(1991/2001). Myouth Risk-behavior Survey. Prepared by: Lincolnlancaster county health department. Carr-Gregg, M. R. C., Grover, S. R. (2003). Risk taking behaviour of young women in Australia, screening for health-risk behaviours. The Medical Journal of Australia, 178(12), 601-604. Chliaoutakis, J.E. Demakakos, P. Tzamalouka, G. Bakou, V. M. Koumaki M.,Darviri, C. (2002). Aggressive behavior while driving as predictor of self-reported car crashes. Journal of Safety Research. 33 [4]: 431–443. Collard, P. (2004). Interview with Jeffrey Young: reinventing your life through schema therapy. Counselling Psychology Quarterly, Vol. 17, No. 1, pp. 1 11. Corben, M. (2001). Risk - Taking in Adolescence. http:www.abc.net.au /northcoast /stories/ s419571. htm. Duffy, L. (2005). Suffering, shame, and silence: The stigma of HIV/AIDS. Journal of the Association of Nurses in AIDS care . Pages 13- 20 Eron,L. D., Huesmann,L.R.(1991).The stability of aggressive behavior developmental psychology.handbook of developmental psychology . new York.plenum Harris, K., Mullan, Duncan, G., Boisjoly, J. (2002). Evaluating the Role of “Noting to Lose” Attitudes on Risky Behavior in Adolescence. Social Forces, 00377732, Vol. 80 (3). Huesmann, L.R.(1988).An information-processing model for the development of aggressin.aggression behavior, vol 14.p.13-24 Jacquin, K.M.(1997). The effects of maladaptive schemata on information processing, Unpublished doctoral dissertation, The University of Texas at Austin. Jessor, R. (1987) Problem behavior theory: Psychological development and adolescent problem drinking. British Journal of Addiction,82, 331-42. Kaplan H.I, Sadock B.J. (2003). Kaplan and Sadock Synapses of psychiatry: Behavioral sciences, clinical Psychiatry (9ed). Newyork, 448-452. Krcmar, M. Greene, K. (2000). Connections between Violent Television Exposure and Adolescent Risk Taking. Media Psychology. Vol. 2 (3) p 195 - 217. Lindberg, L.D., Boggest, S., Williams, S. (2000), Multiple Threat: The Co-occurrence of Teen Health Risk Behaviors,The Urban Institute. Millon, T. (1981) Disorders of personality .New York: Wiley. Murphy, D. A., Greenwell, L., Mouttapa, M., Brecht, M. Schuster, M.A (2006). Physical Health of Mothers with HIV/AIDS and the Mental Health of Their Children. J Dev Behav Pediatr ; 27(5): 386–395. Naidoo, J., Wills, J. (2000), Health Promotion: Foundations for Practice, Second edition, London, Bailliere Tindall Nordahl, H. M., Holthe, H., Haugum, J. A. (2005). Early Maladaptive Schemas in Patients with or without Personality Disorders: Does Schema Modification Predict Symptomatic Relief? Clinical Psychology and Psychotherapy. VoL. 12, PP. 142 149. Ozer, E.M., Park, M..J., Paul,T., brindis, C.D., Irwin, C.E. (2003), America’s Adolescents: Are They Healthy?, San Francisco, CA, University of California, National Adolescent Health Information Center Petrocelli, J. V., Glaser, B. A., Calhoun, G. B ., Campbell, L. F. (2001). Early Maladaptive Schema of Personality Disorder Subtypes. Journal of Personality Disorder. Vol. 15, No. 6, PP. 546-559. Platts, H., Tyson, M., Mason, O.(2002). Adult Attachment Style and Core Beliefs: Are They Linked?, Clinical Psychology and Psychotherapy .VoL.9. pp. 332 348. Riso, L. P., Froman, S ,E., Raouf, M.,Gable, P., Turini-Santorelli, N; Penna, S., Blandino, J. A., Jacobs, C. H ., Cherry, M., Maddux, R.E.(2006). The Long-Term Stability of Early Maladaptive Schemas. Cognitive Therapy and Research, Vol. 30, No. 4, PP. 515-529. Slusky, R.I.(2004) Decreasing High-risk Behavior in Teens. A Theatre Program Empowers Students to Reach out to Their Peers, Health Care Exec, 19(1):48-9 Song, A.V., Glantz, S.A., Halpern-Felsher, B.L., (2009). Perceptions of second-hand smoke risks predict future adolescent smoking initiation. J. Adolesc. Health 45, 618–625. South, N. (1995). Drugs: Control, crime, and criminological studies. In Mike Maguire et al. The Oxford handbook of criminology, Oxford: Oxford University Press. Stoiber, K., Good, B. (1995). Risk and Resilience Factors Linked to Problem Behavior among Urban, Culturally Divers Adolescents. School Psychology Review, Volume 27 (3). The National Institute on Drug Abuse (NIDA).( 2010). is part of the National Institutes of Health (NIH) , a component of the U.S. Department of Health and Human Services. Last updated on Thursday, June4 Young, J.E., Klosko, J.S ., Weishaar, M.E.(2003).Schema therapy: A practitioner s guide. Guilford publication. Young, Jeffry. E., Klosko, Janet. S.(1994). Reinventing your life. New York:plume book

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود فایل دانشجویی و دانش آموزی دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید